خانه ی دوست کجاست؟
درفلق بود که پرسید سوار.
آسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه ی نوری که به لب دا
شت به تاریکی شن ها بخشید
وبه انگشت نشان داد سپیداری و گفت:
نرسیده به درخت
کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است
و در آن عشق به اندازه ی پرهای صداقت آبی است
می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ سر به در می آورد
پس به سمت گل تنهایی می پیچی
دو قدم مانده به گل
پای فواره ی جاوید اساطیر زمین می مانی
و تو را ترسی شفاف فرا می گیرد.
در صمیمیت سیال فضا خش خش می شنوی:
کودکی می بینی
رفته از کاج بلندی بالا
جوجه بردارد از لانه ی نور
و از او می پرسی
خانه ی دوست کجاست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سهراب سپهری
:: بازدید از این مطلب : 660
|
امتیاز مطلب : 81
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29