تاریکی،سیاهی و ظلمت تمام دنیا را فراگرفته است.تنهایی تمام روحم را ناآرام ساخته و دیدگانم را
تار.دیگر از ضربانهای پر از زندگی ام خبری نیست،...
آیا زندگی ام به پایان رسیده است؟
آیا روح و نفس پر مهرم به ابدیت پیوسته است؟
گویی آتشکده سینه ام خاموش و نفسهایم رو به پایان است،ناگهان در میان تمام این تاریکی ها نوری از
آشنایم دیدم،دیگر تحمل این ظلمت را نداشتم،به سویش دویدم ودر حالی که نوای قلبم را می سرودم:الهی
به رسم آشنایی تنهایی هایم را بسوزان و در پایان تنهایی با تو بودن چه زیباست،بارالَها به تو رسیدن
برای تمام بندگانت پایان تمام تنهایی هاست.
توسلی زاده
:: بازدید از این مطلب : 246
|
امتیاز مطلب : 85
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27