نوشته شده توسط : گروه IT انجمن

 

من دلم می خواهد

                                   خانه ای داشته باشم پر دوست

کنج هر دیوارش

                                   دوستهایم بنشینند آرام

گل بگو گل بشنو

                                   هر کسی می خواهد

وارد خانه پر عشقم و صفایم گردد

                                   یک سبد بوی گل سرخ

به من هدیه کند

                                   شرط وارد گشتن

شست و شوی دلهاست

                                   شرط آن داشتن

یک دل بی رنگ و ریاست

بر درش برگ گلی می کوبم

                                  روی آن با قلم سبز بهار

می نویسم ای یار

                                 خانه ی ما اینجاست

تا که سهراب نپرسد دیگر                                  " خانه دوست کجاست ؟ "



:: بازدید از این مطلب : 868
|
امتیاز مطلب : 291
|
تعداد امتیازدهندگان : 96
|
مجموع امتیاز : 96
تاریخ انتشار : 1 آبان 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : گروه IT انجمن

 

مراسم با تلاوت آياتي از کلام اله مجيد توسط قاري ممتاز بين المللي قرآن آقاي خليلي در روز چهارشنبه مورخ 14/7/89 با حضور انبوه دانشجويان ورودي جديد ، مديران و کارشناسان دانشگاه ، اساتيد ، جناب آقاي دکتر اورکي ( معاون آموزشي و تحصيلات تکميلي دانشگاه پيام نور استان تهران ) ، جناب آقاي دکتر درودگريان ( معاون حوزه رياست دانشگاه ) ،بخشدار و رئيس شوراي شهرلواسان وسايرمسئولين شهر لواسانات و شميرانات آغازگرديد.

جناب آقاي مهندس گلي ‌رئيس دانشگاه  ، به عنوان اولين سخنران  در اين مراسم به توضيح جايگاه دانشجو دردانشگاه و اينکه دوران دانشجويي يکي از تحولات اساسي و نقطه عطف و مرحله جديدي از زندگي هر جوان مي باشد و جوانان با کسب علم و تجربه ، دانش افزايي ، آشنايي بيشتر با فرهنگ اصيل اسلامي ، جواز حضور در صحنه هاي بزرگ را کسب خواهند کرد پرداختند .

و در ادامه ، توضيحاتي درباره مسائل آموزشي مورد نياز دانشجويان جديدالورود و همچنين نحوه ثبت نام و مراجعه حضوري اين دانشجويان دادند و آنان را با امکانات دانشگاه آشنا کردند .

ايشان در پايان ضمن تقدير و تشکر از حضور مدعوين محترم و دانشجويان ، براي آنان آرزوي موفقيت نمودند.

- جناب آقاي مهدوي ، بخشدار لواسانات نيز در سخنان خود ضمن گراميداشت ياد امام و شهدا و خير مقدم به دانشجويان جديدالورود به مناسبت آغاز سال تحصيلي جديد ، قول مساعدت و همکاري با دانشجويان را به آنان دادند و در پايان سخنان خود براي همه دانشجويان جديدالورود آرزوي موفقيت نمودند و از رياست و کارمندان دانشگاه نيز تقدير و تشکر نمودند، همينطور جناب آقاي مهندس شورکابي رئيس شوراي شهر لواسان نيز در ارتباط با استفاده دانشجويان از امکانات رفاهي شهر لواسان مانند استفاده از استخر ، تربيت بدني و... با جناب بخشدار هم نظر بودندواظهار داشتند که نهايت همکاري را با دانشگاه در اين زمينه خواهند داشت .

- جناب آقاي دکتر اورکي ، معاون آموزشي دانشگاه پيام نور استان تهران نيز به عنوان سخنران مدعو به تشريح روند زماني دانشگاه پيام نور و همينطور سيستم آموزشي دانشگاه و تفاوت آن با ساير دانشگاهها پرداختند و اينکه دانشگاه پيام نور در سال 1367 در 5 رشته و 28 مرکز واحد در سطح کشور آغاز به کار کرد و امروزبعد از گذشت 20 سال يکي از ابر دانشگاهها ست و در دنيا از نظر جمعيت مقام ششم را دارد و اکنون در 500 مرکز واحد گسترده شده است .

در ادامه ايشان اظهار داشتند که دانشگاه پيام نور لواسانات به زودي يکي از قطب هاي دانشگاهي استان تهران خواهد شد و با ظرفيت و پتانسيلي که دارد اميدواريم با فراهم کردن زيربناهاي لازم بتوانيم هرچه زودتر رشته هاي جديد و دوره هاي تحصيلات تکميلي را در اختيار اين دانشگاه قرار دهيم و البته اين مهم ميسر نمي شود مگر با حمايت مسئولين شهري لواسانات از جناب مهندس گلي .

در پايان سخنان خود نيزآرزوي توفيق براي دانشجويان نمودند.

در بين برنامه ها نيز گروه بين المللي نور الساجدين تهران ، قطعات زيباي تواشيح را اجرا نمودند که مورد تحسين حاضرين قرار گرفت و همچنين هنرمند طنز محبوب کشورمان، جناب آقاي جواد انصافي از مجريان صداي وسيماي جمهوري اسلامي ايران به اجراي ميان پرده طنز و گروه موزيک ارتش جمهوري اسلامي ايران نيز  به نواختن سرود جمهوري اسلامي و همچنين سرودهاي حماسي پرداختند . 

 

در پايان جلسه ، دانشجويان جديدالورود ضمن دريافت کتابچه راهنماي تحصيلي و بروشور دانشگاه  با مديران و کارشناسان  و دانشکده هاي ايجادي در دانشگاه آشنا گرديدند.

 

 

 

عکس هایی از این مراسم

 



:: بازدید از این مطلب : 1118
|
امتیاز مطلب : 228
|
تعداد امتیازدهندگان : 73
|
مجموع امتیاز : 73
تاریخ انتشار : 19 مهر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : گروه IT انجمن

خانه ی دوست کجاست؟

درفلق بود که پرسید سوار.

آسمان مکثی کرد
 
رهگذر شاخه ی نوری که به لب دا
 
شت به تاریکی شن ها بخشید
 
وبه انگشت نشان داد سپیداری و گفت:
 
نرسیده به درخت
 
کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است
 
و در آن عشق به اندازه ی پرهای صداقت آبی است
 
می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ سر به در می آورد
 
پس به سمت گل تنهایی می پیچی
 
دو قدم مانده به گل
 
پای فواره ی جاوید اساطیر زمین می مانی
 
و تو را ترسی شفاف فرا می گیرد.
 
در صمیمیت سیال فضا خش خش می شنوی:
 
کودکی می بینی
 
رفته از کاج بلندی بالا
 
جوجه بردارد از لانه ی نور
 
و از او می پرسی
 
خانه ی دوست کجاست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 

سهراب سپهری



:: بازدید از این مطلب : 661
|
امتیاز مطلب : 81
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29
تاریخ انتشار : 11 مهر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : گروه IT انجمن

 

 

بگذار نگاهت کنم تا ابدیت ،

بگذار که سپری شود این لحظه های فراق

این لحظه های بی تو بودن و غریب

بگذار زندگی را از دریچه ی خوشبختی ببینم ،

نگو دیر است ، که هیچ گاه دیر نیست برای بودن

برای خاطره شدن و برای زندگی کردن

زندگی کن و دوست داشته باش

این دوست داشتن است که می ماند وزنده می کند یاد تو را،

پس بگذار همیشه در یادم باشی

لیلا علیان



:: بازدید از این مطلب : 618
|
امتیاز مطلب : 81
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29
تاریخ انتشار : 9 مهر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : گروه IT انجمن

گفته مي شود که حميد مصدق عاشق فروغ فرخزاد بوده است که به هم نرسيده بودندو يکي از اشعار آنها در وصف هم به قرار زير است

شعر زيباي حميد مصدق


تو به من خنديدي و نمي دانستي

من به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدم

باغبان از پي من تند دويد

سيب را دست تو ديد

غضب آلود به من كرد نگاه 

سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك 

و تو رفتي و هنوز، 

سالهاست كه در گوش من آرام آرام 

خش خش گام تو تكرار كنان مي دهد آزارم 

و من انديشه كنان غرق در اين پندارم 

كه چرا باغچه كوچك ما سيب نداشت
 

 

جواب زيباي فروغ فرخ زاد

من به تو خنديدم 

چون كه مي دانستم 

تو به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدي 

پدرم از پي تو تند دويد 

و نمي دانستي باغبان باغچه همسايه 

پدر پير من است 

من به تو خنديدم 

تا كه با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم 

بغض چشمان تو ليك لرزه انداخت به دستان من و 

سيب دندان زده از دست من افتاد به خاك 

دل من گفت: برو 

چون نمي خواست به خاطر بسپارد گريه تلخ تو را ... 

و من رفتم و هنوز سالهاست كه در ذهن من آرام آرام 

حيرت و بغض تو تكرار كنان 

مي دهد آزارم 

و من انديشه كنان غرق در اين پندارم 

كه چه مي شد اگر باغچه خانه ما سيب نداشت

 



:: بازدید از این مطلب : 590
|
امتیاز مطلب : 89
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : 4 شهريور 1389 | نظرات ()